تکیه گاه بی گناه گریه ها
تو کجا رفتی کجا رفتی کجا ؟!
بی تو همسایه سایه ها شدم
تن سپردم به شکست بی صدا
بیا هم بازی خوب کودکی
دوباره بچه می شیم یواشکی
اگه حرفی واسه خندیدن نبود ، تا ته دنیا می خندیم الکی !
بیست و یک فروردین
رویش هر ساله برگی تازه در دفتر بهاری زندگی من !
شرمنده ام
گفته بودم
دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم
و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم
گفته بودم
غبار قدیمی تقویم را
ازش یشه های شعر وخاطره پاک نمی کنم
گفته بودم
صدای سرد سکوت این سالها را
با سرود و سماع ستاره بر هم نمی زنم
اما دوباره دل دل این دل درمانده
تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد
هی
همیشه همسفر حدود تنهایی
بگذار که دفتر دریا هم
گزینه یی از گریه های گاه به گاه من باشد
شاعر : یغما گلرویی