" یکی بود ، یکی نبود " خط می خوره از این ورق های کبود
قصه دنیامو آغاز می کنم
یکی بود ، تنها نبود ....
دنیای کوچیک شهر قصه بود
رویای آبی خوبِ سادگی
ناجی خاطره های رنگارنگ
قصه قلبای پاک بچگی
واسه آسمون هر مسافری
توی شهر قصه ها ستاره هست
واسه پرواز پرنده از قفس
همیشه این جا یه راه چاره هست
یه بغل شکوفه از رنگ امید
هدیه ی بهار شهر قصه ها
طرح یک پنجره رو دل قفس
یه بغل خوشی برای خنده ها
این جا تو بهار شهر قصه ها
سفره ای خالی ، لبی بی خنده نیست
دیگه پرواز از دل تنگ قفس
رویا ی دور واسه یک پرنده نیست
دل نوشته ای بهاری از خودم
+ از این شعر به آسونی نگذرید . آسمون دلای خیلی بچه ها این دم عید ،
محتاج یه بغل ستاره است .
+ عیدتون مبارک
+ دلم واسه هشتاد و نه تنگ می شه .... پر از خاطره های فراموش نشدنی ....