تو می روی
تو می روی و دور می شوی از این
سرای بی محبتی
از این کبود ناله های بی کسی
از این سیاه ناگزیر
و می چکد
و قطره قطره می چکد
از آسمان چشم بی ستاره ام
کبودی روان بغض
و می شود لبالب از شراب گریه های عشق
صراحی سیاه دیدگان من
تو می روی
تو می روی و بی فروغ می شود
شرار خاطرات با تو بودنم
تو می روی و بی پناه می شود
تمام لحظه های بی تو بودنم
تو می روی و من تورا
به دست پر نوازش نسیم شب سپرده ام
به دست بوسه های بی دریغ او
و هم چنان ...
تو می روی و ...
دور می شوی
دل نوشته ای از خودم